برای تو مینویسم نازنیم، زودی بیا تو دلم و بشو همه ی زندگیم

دلتنگتم ...

اگه خدا یه روزی بخواد منو عذابم بده احتمالا منو با نداشتن بجه امتحان میکنه... من واقعا دیوونه ی هرچی بچه ای که توی دنیا وجود داره هستم از خیلی خیلی سالها پیش خوابتو میبینم، حست میکنم، دوست دارم وای که نمیدونی چقد دوست دارم بی صبرانه منتظر لحظه ای هستم که توی اولین لحظات تولدت در آغوش بگیرمت و عطر خدا رو از وجودت استشمام کنم. برام دعا کن نازنیم، برام دعا کن این دو تا رو امروز برات خریدم، راستشو بخوای قبلیا رو بابایی گذاشته تو ساک برداشته منم حوصله م نمیشه برم درشون بیارم عکس بگیرم. اجالتاً اینا رو داشته باش گلم تابعد. امروز یه روز اردیبهشتی بود که بارون خیلی خوبی میومد، کلی قدم زدم، خیلی دلم میخواست تو...
3 ارديبهشت 1393

خاطرات بی تو بودنم...

سلام نازنین من خیلی وقته که برات چیزی ننوشتم اما همه ش به یادت بودم عزیز نازنینم 12 اسفند جلسه دفاعیه پایان نامه ارشد مامانی بود، فعلا از درس خوندن راحت شدم تا بعد از این ببینم خدا چی میخواد چند روز بعد از دفاع من با بابایی یزد موندیم و خوش گذروندیم، یه شلوارک ورزش پهلوانی هم خریدیم حالا شما دختر باشی یا پسر باشی فرقی نداره مال خودته عزیزم بعدشم یه دونه از این حوله لباسیا هم واست گرفتیم که عکساشونو بعدا واست میذارم باشه؟ ایام عید هم بد نبود، نمیدونم امسال چرا اصلا حال و حوصله نداشتم، خیلی بهم خوش نگذشت پسردایی شما هم که تازه به دنیا اومده، محمد سینا، کلی دل ما رو هوایی کرد که زودتر دست به کار شیم ...
15 فروردين 1393

هواتو کردم...

سلام فرشته ی من چقد این روزا دلم هوای تورو داره من خیلی، خیلی زیاد مامانمو دوس دارم، بعضی وقتا نیاز دارم که کسی هم منو انقدر دوس داشته باشه فک میکنم تو همون کسی هستی که میتونی یه جور خاص همونجور که میخوام دوسم داشته باشی چه حس قشنگیه، تو همه ی وجودمی نازنینم برام دعا کن دوست دارم، بوس :-*  
9 اسفند 1392

سلام عروسک من

عشق من سلام احوالاتت در چه حاله نازنینم من اومدم اینجا تا دردو دلامو با تو بنویسم تو که همه ی وجودم خواهی شد. بیقرار در آغوش گرفتنتم، اما نمیدونم کی این انتظار به سر میاد برامون دعا کن، و از کنار خدا بودن لذت ببر فدای تو .
8 اسفند 1392