دلم گرفته...

دلم گرفته
خیلی دلم گرفته
از این دنیا، ازاین آدما...
چند وقته که ماجرای دزدی ها و اختلاس ها و... بیشتر شنیده میشه
کلی پیام هست که مدام میچرخه بین همه مردم
بله فلانی دزدی کرده فلانی پول 75 میلیون آدمو خورده، ما مظلومیم، حق مارو خوردن....
کدوم آدم؟ من از شما میپرسم
کدوم یکی از ماها آدمیم؟
به خاطر ادب و اخلاق و شعور سرشارمونه که خودمونو آدم و صاحب حق میدونیم؟
همین ها که پول ما به اصطلاح آدما رو خوردن یکی هستن عین خودمون
کدوم یکی از ماها توی طول روز دروغ نمیگیم؟ به همدیگه تهمت نمیزنیم؟ حق همدیگه رو نمیخوریم و...
راننده تاکسی محترمی که امروز خالی میرفت و تا نمیگفتی دربست وای نیمستاد
نوش جونش باشه هر کی که حق اینو خورده
5 نفر آدمی که می‌دیدن 20 نفر زیر بارون منتظرن چراغ سبز بشه که از خیابون رد شن، راه ماشینا رو بستن سرشونو مث ...
انداختن پایین و رفتن
تو که انقد راحت حق بقیه رو میخوری، نوش جونش باشه هر کی که حق شما رو خورده
دانشجویی که مدام فکر تفریح و خوشگذرونی بوده و با تقلب اکثر درساشو پاس کرده
نوش جونش باشه هر کسی که حق تورو خورده گوشت بشه به تنش
تویی که با واسطه و پارتی سر کار میری و حقوق خوب میگیری، تو دیگه خودت دزدی، حرف نزن لطفا
پزشکی که چون کارش به نظر خودش خوبه به خودش حق میده زیرمیزی بگیره حالا چه صد تومن چه 50 میلیون
اون که دزدتر از زنجانی و رحیمیه بدبخته
داره از نیاز مریضش از نگرانی بستگانش سوء استفاده میکنه
اون بساز بفروشی که خونه میسازه و از همه چیز ساخت دزدی میکنه و بی انصاف آخرش دو برابر و یا سه برابر اونچه که هزینه کرده میفروشدش این آدم دزد نیست؟ شما بهش چی میگید؟
همه کسایی که به اسم عیدی و هدیه و شیرینی رشوه میگیرن تا کمک کنن قانون رو دور بزنن دزد نیستن؟
اون فروشنده ای که لباس رو حداقل 5 برابر قیمتی که خودش خریده میفروشه دزد نیست؟
اون صاحب خونه ای که خونه ش به درد طویله میخوره و وقتی میخواد اجاره ش بده
انگار میخواد پول خون پسر ناکامش رو بگیره دزد نیست
اینجا عین جنگله، همه میخوان از همدیگه بکنن...
اون راننده ای که بی مهابا رانندگی میکنه و در جواب ترس تو به همراهت میگه نترس بیمه دارم پولشو میدم
این آدمه؟
تویی که به اصطلاح و فقط پیش خودت این توهم رو زدی که روشنفکری، فقط به خاطر اینکه من چادر سر میکنم، منو قضاوت میکنی
تو چه فرقی داری با اون کسی که فقط ادعای مذهب داره و تورو قضاوت میکنه
آدم به اصطلاح روشنفکر توی کدوم کتاب و قانون و مکتب ظاهر آدم نشان دهنده ی باطنشه؟
تو بقیه رو نقد میکنی و خودت هزار برابر از اون بدتری
اون آدم روشنفکر و جنتلمنی که امروز تو خیابون داد زد و به من گفت، خر، الاغ...
تو چه فرقی داری با اون کسی که یه دختر بدحجاب میبینه و زیر لب میگه استغفرالله
منی که هر چی غذا و دسر و رستوران و... رو امتحان کردم و در جواب کودکی که
فرق گوشت مرغ و گوشت قرمز رو نمیدونه و فکر میکنه کباب کوبیده همون دنبه کباب شده ست
میگم ای لعنت بر این مملکت به خاطر این همه فقر، ماها فقط یاد گرفتیم دیگران رو مقصر بدونیم
اون آقایی که از روی زن و بچه ش خجالت نمیکشه دوست دختر داره و هر کار دیگه ای هم که دلش میخواد میکنه
و یا اون دختری که میدونه دوس پسرش زن داره یا نامزد داره به خاطر قلب پاکشه که از آخوندا میگه و زنای صیغه ایشون؟
آخه تو چه فرقی با اون داری که داری راجب اون حرف میزنی، شما عین همید، هیچ فرقی ندارید فقط روش کارتون با هم فرق داره
متاسفم که دارم جایی زندگی میکنم که آدماش فقط بلدن حرف بزنن
هر کدوم از ماها اگه به جایگاه آقا زاده ها برسیم همونی میشیم که اونا هستن
همه از هم بدتریم
هر کدوم یه مدل و متناسب با جایگاهمون
اینجا هیچ کس به دیگری رحم نمیکنه
هیچ کس
نوش جون همه ی کسایی که حق ایرانیا رو میخورن
من به شخصه حلالشون میکنم
همه ی ما رو اگر جای اون دزدا بذارن همون کارو میکنیم
از بقال و قصاب و میوه فروش و کارمند و دکتر گرفته تا معلم و دانش آموز و استاد...
جامعه ما پره از دزدی ها و بی عدالتی ها و بی قانونی ها و بی اخلاقی ها و....
پس هر چی که به سرمون بیاد حقمونه.
آدمای اینجا خیلی بدن، اصلا با هم مهربون نیستن، اصلا
خیلی وقتا تمام نگرانیم از اینه که تو وقتی که به این دنیا بیای قراره بین این آدما بزرگ شی
تمام آرزومه که از اینجا برم و تو توی این جامعه بزرگ نشی
جامعه ای که مسلمونن و بویی از مسلمونی نبردن، دروغ میگن، همدیگه رو با حرف و نگاه و.. آزار میدن،
از مسلمون بودن فقط ذکر و نماز و روزه ش رو دارن
انگشت شمارن آدمای خوب توی این جامعه....
من تا حالا چند بار خواستم از محل کارم بیرون بیام، به خاطر همکارام، یکیشون هیچوقت نمازش قضا نمیشه
اما اختلاس و دزدی پشت سر هم
دوتاشون با مردای زن دار دوستن ، بعضیاشون نمیگن متاهلن که مخ دخترا رو به کار بگیرن، مشروب و سیگار و... که دیگه عادیه
همیشه هم به خاطر چادر پوشیدن باید حرفا و طعنه ها و سوالات بامنظورشونو پاسخ بدم.
اولاش خیلی گریه میکردم خیلی عصبی میشدم اما با خودم فکر کردم که اگر من جا بزنم و فرار کنم از اینجا
چجوری میتونم به بچه م یاد بدم که میون این آدما زندگی کنه

یا باید کلا بذارم از این کشور برم مث خیلیا، یا باید بمونم و تلاش کنم، هم تلاش برای بهتر شدن اینجا هم تلاش برای ساختن یه آدم قوی،
قوی تر از خودم...

تو باید خیلی قوی تر از من یا پدرت باشی، چون توی دوره ای که ما بزرگ شدیم بچه ها و خانواده خیلی سالم تر بودن،
آدما خیلی ساده تر و مهربون تر بودن.

ای خدا

خسته م خسته....