برای تو مینویسم نازنیم، زودی بیا تو دلم و بشو همه ی زندگیم

خدایا کمک میخوام یاری میخوام خیلی زیاد

سلام گل نازم   این ماهم نیومدی تو دلم مامانی   انشالا توی این ماه رمضون بیای و روشنی زندگیمون شی، انشالا انشالا انشالا   امروز نوبت دکتر دارم ولی نمیرم، اصلا حسش نیست اگه این ماه نیومدی، ماه دیگه قول میدم حتما حتما حتما برم دکتر   یه خبر دیگه هم دارم، بابات مدیر عامل شده، دعا کن تو کارش موفق باشه، خیلی دعا کن باشه؟ من یه کوچولو استرس دارم، انشالا خدا بهش کمک کنه و یار و یاورش باشه. ...
2 تير 1394

تولدم مبارک :)

سلام عزیزدلم خوبی مامانی؟ مطمئنا خوبی خیلی وقته که چیزی ننوشتم، راستش تو که نیستی حس و حال هیچ چیزی هم نیست... اردیبهشت هم گذشت و من مامان نشدم... نازنین وقتش نشده یا اینکه خدا دوس نداره تورو به من بده؟ مطمئنا هر وقت که صلاح و خیر همه مون باشه خدا تو گل نازم رو بهم هدیه میده عزیزدلم عزیزجونم امروز روز تولد منه  بابا جونت نیستش، تقریبا یه هفته ست که رفته ماموریت امسال اولین سالی بود که تولدم رو تنها بودم البته دیشب دوستام کلی زنگ زدن و پیام دادن، امروزم مدیرعامل شرکتمون قافل گیرم کرد اول صبح با یه گل خیلی قشنگ اومد سر میزم و تولدم رو تبریک گفت، حرکت جدیدی بود، تا حالا واسه هیچ کس این مد...
6 خرداد 1394

بیتاب با تو بودنم

سلام عزیزدلم  چطوری مامانی؟ خوبی؟ عاشق حس مادرانه ام، هر دختری از همون بچگیش عاشق مادر بودنه، اینو میشه از همه عروسکاش پرسید هنوز مادر نشدم اما انگار همه ی وجودمی، عاشق حرف زدن با توام، هیچ چیز دنیایی به اندازه بغل کردن تو آرومم نمیکنه... خدایا، خدایا نعمت مادر بودن رو از هیچ زنی نگیر، میدونم که تو خیلی خیلی بهتر از خودمون صلاح مارو میدونی، اما خب قربونت برم خودت این غریزه رو توی وجودمون گذاشتی نازنیم. نگرانی های من بابت داداشم و خانمش تمومی نداره، خدایا... خدایا قسمت میدم به همه ی مهربونیهات... راستی نی نی کوچولم ، عمه جان شما توی دلش نی نی داره انشالا شما هم هر موقع که صلاحه و خواست خداست...
6 ارديبهشت 1394

عیدت مبارک مامانی

سلام گل نازم، خوبی مامان؟ عزیزدلم تقریبا 50 دقیقه پیش، ساعت 2:15 دقیقه بامداد، سال 1393 تموم شد و سال 1394 شروع شد سال نو مبارک مامانی انشالا توی سال جدید بیای پیشمون و زندگیمونو شاد و رنگی کنی خدایا، به من توفیق داشتن فرزند سالم و صالحی رو بده، اونو خیر دنیا و آخرتمون قرار بده، آمین ...
1 فروردين 1394

بوی عیدی...

سلام عزیزدلم خوبی مامان جان؟ پیش خدای مهربون خوش میگذره؟  12 اسفند سالگرد عقد من و بابا جان شما بود، روز خیلی خوبی بود، و جای شما هم بسیار خالی، از چند وقت قبلش تا دو سه روز بعدش من هدیه های زیادی از طرف همسرجان دریافت کردم، خیلی خوب بود بامزه ترینش یه جعبه 36 تایی مداد رنگی بود  که من عاشقشم. یه شام رمانتیک و عاشقانه هم توی رستوران کازیوه، که البته من حالم بد شد، بسیار زیاد تهوع داشتم و نتونستم شامم رو بخورم و بابایی هم با قیافه این شکلی شام میخورد. دو روز پیش هم با بابا رفتیم برای خواهرات یه چیزایی عیدی خریدیم، که البته هنوزم ادامه داره، من سرما خوردم هوا هم سرد بود نتونستم بیشتر بگردم و خرید کنم، ادامه خر...
16 اسفند 1393

چرا اینطوری میشه

سلام نی نی جان، کارای زندایی رفت تا بعد از عید... خیلی اعصابم ریخته بهم توکل به خدا، خدایا چرا صداهامونو میشنوی و جواب نمیدی؟ شایدم جواب میدی ما نمیشنویم. گلکم خیلی میترسم ما هم مشکل داشته باشیم توکل به خدا ...
10 اسفند 1393