برای تو مینویسم نازنیم، زودی بیا تو دلم و بشو همه ی زندگیم

حس مادری...

به نظر من قشنگ ترین لذتی که یک زن میتونه درک کنه، حس مادر شدنه اینکه بتونی یه نفر رو در وجود خودت پرورش بدی، با هم نفس بکشین با هم بخورین، قلباتون با هم بزنه.... وای خدای من خیلی لذت بخشه... امروز رفتم جواب آزمایشهام رو به دکتر نشون بدم، از دیدن خانومای باردار واقعا لذت میبردم،  توی دلم انگار رخت میشستن، با دیدنشون تمام وجودم پر از شادی میشد خدایا نخواه و در سرنوشت من هیچوقت اینطور قرار نده که من مادر شدن رو، باردار بودن رو تجربه نکنم خدایا خواهش میکنم، و که ارحم الراحمینی، تو که بخشاینده و مهربانی... دکتر گفت خداروشکر هیچ مشکلی نداری، برو واسه اقدام بعد گفت واکسناتو زدی؟ منم گفتم نه گفت ای بابااااااااااااا...
9 دی 1393

سلام علیکم نی نی گوگولی

کلوچه جان امروز بالاخره بعد از خیلی وقت جواب آزمایشام رو گرفتم، خداروشکر به جز کمبود یه مقدار کوچولوی ویتامین D مشکل خاص دیگه ای نیست. انشالا فردا میبرم به دکتر نشون بدم ببینم چی میگه. دوست دارم یه عالمه ...
7 دی 1393

بازم...

سلام کلوچه خوبی؟ احوالات اون ورا چطوریه؟ بازم بابا رفته ماموریت  الان یک هفته ست که رفته، احتمالا تا 20 روز دیگه هم برنمیگرده. خیلی سخته، خیلی اذیت میشم، توی این شهر غریب و تنها کاش لاقل تو بودی، خیلی دوس دارم الان باشی، اما بعید میدونم دیروز خودم تنهایی رفتم سینما، کلی هم پیاده روی و پاساژ گردی. این بادی ها رو هم واسه شما خریدم کوچولو ...
5 دی 1393

سلام نازنینم

سلام گل نازم ببخشیدخیلی وقته که اینجا رو آپدیت نکردم. باباجان شما مدت خیلی زیادی ماموریت بود، مرداد ماه رفت ماموریت 39 روز موند، بعدش سه هفته تهران بود، دوباره برگشت 50 روز دیگه جنوب موند.خیلی تنها و کسل و بی حوصله بودم. یه چند وقتش رو مادر جونت پیشم بود، ولی بیشترش رو خودم تنها بودم. خیلی به این فکر میکردم اگه تو بودی مطمئنا انقدر بهم سخت نمیگذشت، اما از طرفی به این فکر میکردم که با بیقراری ها و دلتنگی های تو چکار میکردم . یه هفته دیگه بازم میخواد بره ماموریت انشالا که این روزای سخت به زودی تموم شه، و به یه شرایط ثابت برسیم. چند تا خبر واست دارم عزیز دل اولش اینکه رفتم پیش دکتر برای اقدام جهت اومدن جن...
20 آذر 1393

لباسای خوشگلت مبارک

سلام گوگولم... چطوری مامان؟ خوبی گل نازم؟ وای خدا میدونه که چقدر دلتنگتم، دلم واست پر میکشه. تقریبا یک هفته ی پیش تولد مامان جونت بود  اگه بدونی چه کادوهای با مزه ای گرفتم، اکثرشون مربوط با جنابعالی بود بابا جونی واسم فشار سنج خرید، گفت بخوایم نی نی دار شیم لازممون میشه، دیدی تورو خدا! لیلا هم دو دست لباس نی نی خرید واسه جنابعالی، گفت فروشنده هه گیر داده که چند وقتشه، انقد سوال پرسیده، که آخرش مجبور شدم بگم هنوز اقدام نکردن دیدی چه مامان خل و چلی داری؟ همه رو هم مث خودم به خل بازی وا میدارم مادر جونت بهم کیف هدیه داد، همکارامم یه دستبند چرم و طلای کیا هدیه دادن. عکس لباس های لیلا و اون ش...
15 خرداد 1393

دلتنگتم ...

اگه خدا یه روزی بخواد منو عذابم بده احتمالا منو با نداشتن بجه امتحان میکنه... من واقعا دیوونه ی هرچی بچه ای که توی دنیا وجود داره هستم از خیلی خیلی سالها پیش خوابتو میبینم، حست میکنم، دوست دارم وای که نمیدونی چقد دوست دارم بی صبرانه منتظر لحظه ای هستم که توی اولین لحظات تولدت در آغوش بگیرمت و عطر خدا رو از وجودت استشمام کنم. برام دعا کن نازنیم، برام دعا کن این دو تا رو امروز برات خریدم، راستشو بخوای قبلیا رو بابایی گذاشته تو ساک برداشته منم حوصله م نمیشه برم درشون بیارم عکس بگیرم. اجالتاً اینا رو داشته باش گلم تابعد. امروز یه روز اردیبهشتی بود که بارون خیلی خوبی میومد، کلی قدم زدم، خیلی دلم میخواست تو...
3 ارديبهشت 1393

خاطرات بی تو بودنم...

سلام نازنین من خیلی وقته که برات چیزی ننوشتم اما همه ش به یادت بودم عزیز نازنینم 12 اسفند جلسه دفاعیه پایان نامه ارشد مامانی بود، فعلا از درس خوندن راحت شدم تا بعد از این ببینم خدا چی میخواد چند روز بعد از دفاع من با بابایی یزد موندیم و خوش گذروندیم، یه شلوارک ورزش پهلوانی هم خریدیم حالا شما دختر باشی یا پسر باشی فرقی نداره مال خودته عزیزم بعدشم یه دونه از این حوله لباسیا هم واست گرفتیم که عکساشونو بعدا واست میذارم باشه؟ ایام عید هم بد نبود، نمیدونم امسال چرا اصلا حال و حوصله نداشتم، خیلی بهم خوش نگذشت پسردایی شما هم که تازه به دنیا اومده، محمد سینا، کلی دل ما رو هوایی کرد که زودتر دست به کار شیم ...
15 فروردين 1393

هواتو کردم...

سلام فرشته ی من چقد این روزا دلم هوای تورو داره من خیلی، خیلی زیاد مامانمو دوس دارم، بعضی وقتا نیاز دارم که کسی هم منو انقدر دوس داشته باشه فک میکنم تو همون کسی هستی که میتونی یه جور خاص همونجور که میخوام دوسم داشته باشی چه حس قشنگیه، تو همه ی وجودمی نازنینم برام دعا کن دوست دارم، بوس :-*  
9 اسفند 1392

سلام عروسک من

عشق من سلام احوالاتت در چه حاله نازنینم من اومدم اینجا تا دردو دلامو با تو بنویسم تو که همه ی وجودم خواهی شد. بیقرار در آغوش گرفتنتم، اما نمیدونم کی این انتظار به سر میاد برامون دعا کن، و از کنار خدا بودن لذت ببر فدای تو .
8 اسفند 1392